مهاجر تنها

عاشق شو عشقت را بشناس و برای رسیدن به او بجنگ

باران

باران

یه شب انگار دلم بغضی داشت

بغض دوری تو در این دل داشت

یاد تو آمد و این بغض شکست

تا سحر صورت من باران داشت ... آرش 

۳ ۲

بهونه

بهونه

دل من بهونه ی رفتن داشت

خسته و بهونه ی مردن داشت

تا که یک روز دلم مهمان شد

قاب دنیا ی دلم زبیا شد

عشق من بهونه ی بودن من

لب و لبخند تو شد امید من...آرش

۲ ۲

و آنچه بجا مانده بهای دل است

آنچه شنیدید زخود یا زغیر


وآنچه بکردند زشر و زخیر


بود کم ار مدت آن یا مدید


عارضه ای بود که شد ناپدید


و آنچه بجا مانده بهای دل است


کان همه افسانه بی حاصل است....نیما یوشیج

۶ ۲

دوری تو

ممونم ای عشق 

ممونم از تو

لبخند دارم؛ با بودن تو

من اشک دارم؛ از دوری تو...آرش

۷ ۲

الماس

قلب آدم الماسی است که روح دارد و حرکت میکند

این الماس گاهی راهش را گم میکند و با کار های اشتباه کدر میشود

در اولین اشتباه خیلی ناراحت است

چون دیگر مثل قبل نمی درخشد و فکر میکند پاک نیست...

اما چون راهش را گم کرده روز به روز کدر تر و کدر تر میشود

آنقدر که روزی متوجه میشود نگاه دیگران به او فرق کرده

به خود شک میکند و میگوید؛

مگر من الماس نیستم؟

آری او دیگر آن الماس دوست داشتی نیست

بلکه آنقدر کدر شده که مثل ذغال با او رفتار میکنن

ای کاش این را بفهمد 

و آنقدر گریه کند تا سیاهی ها بروند 

و دوباره بدرخشد...آرش

۳ ۲

یک نظر...

لحظه ای بی خود شدم

یک بغل آتش شدم

چشم من دیگر ندیده غیر او

فکر من دیگر نرفته غیر او

بر لبم هس نام او

حس یک آغوش او

لحظه ای بی خود شدم

یک نظر عاشق شدم...آرش

۱ ۲
به نام خدا
سلام
با امید و توکل به خدای مهربان
میجنگم برای رسیدن به تو....
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان